ehsas shirin

      انار دونه دونه    دختری دارم یه دونه    قشنگ و مهربونه    توی دهان بچم یه گل زده جوونه   گل نگو مرواریده    مثل طلا سفیده                 سلام رونیای عزیزم  عزیز دل مامان بعد از کلی چشم انتظاری بعد از کلی درد و رنج اولین مروارید قشنگش در آمد اونم در تاریخ  93/3/14 تقریبا دوهفته به تولدت ، مبارکت باشه عزیزم  به هیچ وجه هم اجازه نمیدی ببینمش تا لباتو می کشم پایین زبون در میاری! البته دندون در آوردن یکم طولانی شد...

تقدیم به فرشته کوچکم...   میشه اسم پاکتو    رو دل خدا نوشت   میشه با تو پرکشید   توی راه سرنوشت   میشه با عطر تنت   تا خود خدا رسید   میشه چشم نازتو   رو تن گلها کشید   رونیای قشنگم عزیز دل مامانی روزت مبارک نفسم..   ...

    رونیای عزیزم امشب وارد ماه ششم از زندگیت میشی توی این شش ماهی که گذشت کلی شیطون شدی عاشق این هستی که یکی برات شعر بخونه تو گوش بدی کلی هم برای منو و بابایی ناز میکنی.هر روز به خاطر داشتن تو خدا را هزاران بار شکر میکنم که یه دختر ناز بهم داده. فرشته نازنین مامان خیلی برای فردا دلشوره دارم خیلی ناراحتم قراره فردا برم اداره آخه شش ماه مرخصی ام تموم شده نمیدونم چه جوری دوریت رو تحمل کنم دلم خیلی تنگ میشه.البته وقتی که تازه یکماهت بود وقتی داشگاه میرفتم در هفته چند باری پیش مادرجونت بودی خیالم راحتته.میدونم که در حقت ظلم میکنم چه کنم که ناچارام؟ عزیز دلم امیدوارم روزی بشه که مرخصی مادران تا پایان شیردهی بشه تا هیچ مادر و ...

  دوستت دارم چون چون زیباترین لحظات زندگی منی    دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی   دوستت دارم چون زیباترین رویایی خواب منی    دوستت دارم چون بر یک نگاه عشق منی        ...

                       بابام میگه ماه شدی                    رونیای من ناز شدی   مامان میگه فدات شم                  قربون خنده هات شم    دارم میشم یکساله                     وای که چه کیفی داره                  ...

    امروز خورشید شادمانه‏ ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت قلبها  به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت فرشته آسمانی رونیا جون سالروز  زمینی شدنت مبارک . . .       رونیای نازم امروز وقتی اومدم اداره اولین کساییکه بهم تبریک گفتن چند نفر از خانومای همکارم بودن که باهاشون صمیمی ام برای تو هدیه هم گرفتن به جای تو منو بوس کردند دستشون درد نکنه. .امروز هم دارم وسیله های تولدت رو آماده میکنم که برای فردا یه جشن کوچولو برات بگیرم الان هم که دارم وبلاگ می نویسم دقیقا ساعت 8:40دقیقه است ساعتی بود که تو رو از اتاق مراقبت های ویژه نوزادان آوردن پیش...

      جونم برا رونیا بگه این عکس ها مربوط میشه به اداره مامانی .این آقای که تو بغلش هستی اسمش مجید مهربانیاء (رئیسمه) اینجا تو سه ماهت بود که یه شیرینی گرفتم بردمت اداره.خیلی دلم برای اداره تنگ شده بود مخصوصا همکارام نمیتونستم صبر کنم که شش ماه مرخصی ام تموم بشه.تصمیم گرفتم باهم بریم خیلی خوشحال بودم که میبرمت .نه دوست داشتم مرخصی ام تموم بشه که از کنارت جدا بشم از طرف دیگه هم دلم برای کارم تنگ شده بود.عزیز دلم عکس های دیگه ای که گرفتم مربوط میشه به روزهایی که مادرجونت نبود مجبور شدم بیارمت اداره لحظه هایی که اداره پیشم بودی خیلی خوشحال بودم ای کاش تو  اداره مون ی...

جونم برا رونیا بگه این عکس ها مربوط میشه به اداره مامانی .این آقای که تو بغلش هستی اسمش مجید مهربانیاء (رئیسمه) اینجا تو سه ماهت بود که یه شیرینی گرفتم بردمت اداره.خیلی دلم برای اداره تنگ شده بود مخصوصا همکارام نمیتونستم صبر کنم که شش ماه مرخصی ام تموم بشه.تصمیم گرفتم باهم بریم خیلی خوشحال بودم که میبرمت .نه دوست داشتم مرخصی ام تموم بشه که از کنارت جدا بشم از طرف دیگه هم دلم برای کارم تنگ شده بود.عزیز دلم عکس های دیگه ای که گرفتم مربوط میشه به روزهایی که مادرجونت نبود مجبور شدم بیارمت اداره لحظه هایی که اداره پیشم بودی خیلی خوشحال بودم ای کاش تو اداره مون...

  تنها در دو هنگام است می خواهم در کنارت باشم    هم اکنون و همیشه !!!     ...

تنها در دو هنگام است می خواهم در کنارت باشم هم اکنون و همیشه !!! ...