مسافرت مادرجون
اولين ارايشگاه دخترم
سومين شب يلدا دخترم
خريد عروسک بادي
يه روز خوب تو جنگل
حس مادری زیباترین حس دنیاست حالا که هستی ..... کنارمی روز هام باتو شب و شب هام با تو روز میشه من هر ثانیه این حس را درک میکنم درسایم خیلی کوتاه میگم : دوستت دارم اما بدون که هیجوفت از دوست داشتنت کوتاه نمیام سلام ماماني.اين عکس هاي که برات گرفتم با آقاجون و عزيز جون و فاميل هاي بابايي رفتيم لفور . شما هم خانم خانم ها کلي بازي کردي . خدا را شکر بابايي جايي رو براي نشستن انتخاب کرد...
نویسنده :
مامان رونیا
14:50
لباس يادگاري
سلام رونياي عزيزم جونم برات بگه : اين عکس هاي که گذاشتم يکي که عکس خودته يکي ديگه هم عکس ماماني ، لباسي که برات پوشيدم خيلي برام با ارزشه دليلش هم اينه که مادر جون لباس کوچيکم رو نگه داشت گفت اين يادگار پدرته ، بيشتر لباس هامو مادر جون ميداد به يکي چون ديگه اندازم نبود ولي اينو ديگه پدرم نذاشت بابام ميگفت اين باشه براي دخترم يادگاري ، انگار ميدونست که خيلي زود ميخواد از پيشم بره ، متاسفانه عجل مهلت نداد که يه دل سير ببينمش بيشتر وقتها بغل بابا رحمان ميخوابي گريه ام ميگيره از ته قلبم از خدا ميخوام که هيچ وقت از هم جدا نشيد و محبت شما جاودانه بمونه آمين ...
نویسنده :
مامان رونیا
13:57