من پدرم را میخواهم...
یک گوشه از قلبم هست که همیشه فقط برای بابام میمونه
همون جایی که که خاطرات کودکی ام هنوز زنده اند حتی وقتی بزرگ میشم ....
کاش،.
کسی یاد معلم هایمان می داد...
اول مهری...
شغل پدرها را نپرسند...
وقتی هنوز احترام به همه شغل ها را ،
وافتخار به همه پدرها را ، یاد دانش آموزانشان نداده اند!
حالا قصه چشمان یتیمی که نم می خورد، بماند
رونیا جون اینجایی که نشتی سر خاک بابابزرگه (بابای مامانی) همه سال به
مناسبت روز پدر میرم پیشش امسال هم برای اولین بار تو همراه من بودی با وجود
بودنت کنار من اندکی از غمی که تو دلمه کم شد فقط 3سالم بود که بابام تنهام
گذاشت کی میشه بزرگ بشی باهم حرف بزنیم.
الهی قربونت بره مامانی سر خاک بابابزرگ همش در حال شیطنت بودی اصلا
دوس نداشتی بیای بیرون ..مامانی فدات بشه ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی